vasael.ir

کد خبر: ۷۲۸۸
تاریخ انتشار: ۰۹ دی ۱۳۹۶ - ۱۱:۵۰ - 30 December 2017
امام‌جمعه پردیسان قم:

تبیین نظریه فقه‌الاداره و نظام اداری مطلوب اسلام| نظام اداری ناسالم عامل اختلالات موجود در کشور است‌

وسائل ـ حجت‌الاسلام والمسلمین قوامی به نظریه فقه الاداره اشاره کرد و گفت: ما چهار نظام داریم: «نظام مدیریت منابع انسانی»، «نظام مدیریت رفتار سازمانی»، «مدیریت فرهنگ سازمانی» و «نظام مبانی مدیریت»؛ که خودش سازمانی و نظارت دارد؛ این چهار نظام به «نظام اداری اسلام» منتهی می شود؛ ما معتقدیم نظام سیاسی ما سالم است ولی نظام اداری ما ناسالم است و این منجر به اختلال می شود که الان شاهدیم.

به گزارش خبرنگار سرویس سیاست پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، سومین نشست هم‌اندیشی فقه حکومتی با همکاری و مشارکت اساتید و مؤسسات فعال در عرصه فقه حکومتی با حضور و ارائه حجت‌الاسلام والمسلمین سید صمصام الدین قوامی، رئیس بنیاد فقهی مدیریت اسلامی، امام جمعه پردیسان و نویسنده کتاب مدیریت از منظر کتاب و سنت در محل مؤسسه فتوح اندیشه در شهرک پردیسان قم برگزار شد که متن کامل دیدگاه وی به همراه نقد و بررسی آن تقدیم خوانندگان گرامی می‌شود.

ابتدا وفات شهادت گونه حضرت معصومه سلام الله علیها را تسلیت عرض می کنیم؛ هجرت حضرت تمدن ساز بود و تاریخ را تحت تأثیر قرار داد. هجرت برادرشان اجباری بود ولی هجرت ایشان اختیاری بود. ما هم می بایست اهل هجرت و جداشدن از وضع موجود باشیم از علائق و سلائق جدا شویم و از این هجرت الگو بگیریم.

این نشست ها و گفتگوها از این جهت که قطعات پازل مباحث فقه حکومتی را تجمیع می کند ارزشمند است و باعث امیدواری است. اگر ما جهاد علمی داشته باشیم، «لنهدینهم» یک وعده صدق الهی است. اخلاص خود را باید بالا ببریم فارغ از اینکه به اسم چه کسی تمام می شود کار کنیم. همه می خواهیم لسان الهی شویم و ازخود چیزی نداشته باشیم. ذره ای منیّت و غرور وسط بیاید کار خراب می شود؛ به ویژه از مدیران این جلسه سپاسگزارم.

بحث فقه الاداره را مدت ها است مشغول هستیم. خود فقه الاداره یک نظریه است و اقدام و فعال سازی آن و توسعه و تعمیق و تداوم آن از مقوله انقلاب است. انقلاب اسلامی یک پیدایش دارد، یک گسترش و تعمیق و تداوم دارد. فقه الاداره یک بخش غیر فعال از فقه جعفری است که اکنون فعال شده است. لذا پدید نیامده است بلکه فعال شده است. در همه فقه های مضاف اینگونه است. فقه الاداره با فقه التجاره، فقه القضاء و فقه الطهاره و ... فرقی ندارد. فقهی است که بحث هاای مدیریتی را بحث می کند. لذا می تواند یک باب یا یک کتاب از فقه شود. ما به هرحال متصدی این موضوع شدیم و این تکلیف به دوش ما آمده است که گزارش مختصری از آن را عرض می کنم.

فقه الاداره دارای خروجی هایی است اعم از کالای عینی و نرم افزارها تا مجتهدینی که تربیت می شوند. بین همه رشته های علوم انسانی اولین رشته ای است که شورای عالی حوزه تأسیس کرد: «مرکز تخصصی مدیریت اسلامی». بنیاد فقهی مدیریت اسلامی رسمی نیست ولی خودش پشتوانه 6 مرکز شده است و در این موضوع مرجعیت علمی پیدا کرده است. باید به سمتی برویم که هرکدام از رشته های علمی به یک مرکز و نهادی تبدیل شود که مشروعیت آن به درس خارج است. اما کسی که درس خارج می دهد در آن نهاد خود درس بدهد. این موجب انسجام و هماهنگی بین رشته ها خواهد شد.

در تولید فقه الاداره چهار گام را بر می داریم :

 1. موضوع شناسی (مرحله آکادمیک)

تسلط کامل بر یک موضوع مثل مدیریت . مثلاً بحث برنامه ریزی را از امسال شروع کردیم. سه سال بحث ساماندهی داشتیم. مدتی بحث گزینش داشتیم. برنامه ریزی را که شروع می کنیم در گام اول باید ببینیم موضوع چیست. در موضوعات مدیریتی قائل به حقیقت شرعیه نیستیم، مثل بیع است نه صلات. معاملی اند نه عبادات. ساختار موضوعات یک دانشی مثل مدیریت، عقلایی و از حقایق عرفیه خاصه است. گاهی حقیقت لغویه نقل پیدا می کند گاهی هم به عرف نقل پیدا می کند نه شرع. اهل یک تخصص واژگان تخصصی دارند مثل پزشکان و مهندسان که می بایست شناخته شوند.

گام اول این است که موضوع مورد محمول را دقیقاً شناسایی کنیم. کتابی نوشته ایم به اسم 4+2 که بعد ازچهل سال در کار مدیریت به این فرمول دست پیدا کردیم؛ تمام موضوعات مدیریت را منظم کردیم که از کجا باید شروع کرد و به کجا ختم کرد که به کل موضوعات ورود داشت. اسمش را گذاشتیم ساختار موضوعات که ساختار مسائل هم هستند. موضوع هر علمی موضوع مسائلش هم است.

از کجا تشخیص می دهیم این مسأله مدیریتی است؟ به موضوعش نگاه می کنیم. «فعل سازمانی»، موضوع مدیریت است که در همه مسائل مدیریت - که 4000 مساله را استقصا کردیم- جاری می شود؛ فقه می بایست به چهارهزار مساله پاسخ جواهری و جعفری بدهد، تا مجموعه ای از استفتائات در این موضوع را بدست آوریم؛ در این مرحله به موضوع شناسی از عرف عقلا می پردازیم. اول باید مساله را بشناسیم. برنامه ریزی (فقه التخطیط) ممکن است چهار پنج سال طول بکشد.

 

  1. استنباط احکام (پاسخگویی به سؤالات آکادمیک)

در این مرحله به روش فقه موجود و سنتی کار می کنیم و به منابع کتاب و سنت و عقل و سیره عقلا و سیره متشرعه و.. مراجعه می کنیم و هر آنچه در اصول خوانده ایم به کار می بریم. در برنامه ریزی مسائل متعددی وجود دارد مثلاً تعیین هدف داریم، راهکارهای رسیدن به آن؛ اهداف چگونه تعیین می شوند؟ معصومین ع چه توصیه هایی دارند؟ راهکارها برای رسیدن به یک هدف را چگونه تعیین می کنند؟ به این سؤالات  پاسخ می دهیم و به فتاوایی می رسیم.

 

  1. نظریه پردازی

این ها می شود «نظر»، معمولاً مجتهدین ما صاحب «نظر» هستند نه «نظریه». جز شهید صدر ره در باب اقتصاد و مرحوم امام خمینی در باب ولایت فقیه، شهید مطهری ره در باب رشد مدیریت صاحب نظریه نداریم. ممکن است ده ها نظر داشته باشیم در یک موضوع ولی نظریه نباشد چون هماهنگ نیستند. دراین مرحله به نظرها می رسیم که این ها مواد خام تهیه نظریه هستند.

مثلا نظریه «گزینش» ، قبل از این ده ها مساله را بررسی کرده اید، ویژگی های یک مدیر اصلح چیست؟ فلان منصب دارای چه ویژگی هایی است؟ منصب قضا، امامت، مدیریت، یا ... در اینجا ما چند دسته بحث داریم؛ منصب، ناصب، منصوب و نصب. از مجموعه اینها به نظریه «گزینش» می رسیم. نظریه پردازی یک روش عقلایی دارد، نفی عقلا نفی خودمان است. نمی بایست از صفر شروع کنیم، پیامبر(ص)  هم که یثرب را به مدینه تبدیل کرد همه چیز را تغییر نداد و به خیلی فرهنگ ها احترام گذاشت.

پس در این مرحله به نظریه ها می رسیم. برخی می گویند نظریه پردازی خودش غربی است! مهم داده های نظریه است که از فتاوا گرفته ایم. ممکن است سؤال کنند که سؤالات را هم از غربی ها گرفتید! مهم جواب است که از صادقین علیهماالسلام گرفته ایم. سیر کار این است که یک سری مبانی بینشی و ارزشی دارد و بعد به یک سری رفتارهای خاص مدیریتی دراین رشته منتهی می شود. عقاید باید روشن شود مثل توحید و نبوت و امامت که در آخر به انسان کامل می رسد که او اسوه ما است.

مثلاً نظریه «گزینش اصلح»، یک نظریه است. نظریه «جبران» ؛ یعنی کارمندان شما زحمت می کشند، این ها باید جبران شود. «نظریه ارتزاق» داریم که مقابل کار نیست بلکه در مقابل یک شایستگی و حق است. فردی که نخبه است اصلاً محدودیت پرداخت ندارد خودش اصلاً تقاضا ندارد چون شرک می شود؛ «یشترون بایات الله» می شود، این فروش علم است ولی در مقابل، نظام می بایست اینها را به نحو نامحدود تأمین کند. چنین فردی نباید به فکر مسکن و نیازهایش باشد.

نیازهای نرم افزاری و سخت افزاری او باید تأمین باشد. فلسفه شهریه همین است؛ فلسفه از مقوله ارتزاق است در مقابل کار نیست. شهریه فرهنگ خوبی است باید توسعه پیدا کند؛  وقتی می خواهیم ثمره وجودی یک دانشمند را بگیریم باید فارغ البال باشد. در غیر اینصورت هزینه هایی که برای عقب ماندگی می کنیم به مراتب بیشتر خواهد بود. فلسفه «نظریه ارتزاق» تأمین نخبگان است بودن حدّ.

 

  1. نظام سازی

نظام، مجموعه نظریات همخوان است. مثلا «نظام مدیریت منابع انسانی» مبتنی بر چند چهار نظریه است: 1.نظریه گزینش، 2.توامند سازی، 3.عملکرد، 4.جبران. هرکدام از این نظریه ها زیر نظریه هایی دارند. یک «نظام اداری اسلام» داریم که نظام مطلوب است که ممکن است تحقق آن چند نسل طول بکشد.

خود این مبتنی بر چند نظام است؛ از جمله «نظام مدیریت منابع انسانی». چگونه می شود رفتارهای را مدیریت کرد؟ فقها به این سؤال پاسخ نداده اند. باید به نظام مدیریت رفتار سازمانی برسید. نظام دیگری داریم به نام «ناظم مدیریت فرهنگ سازمانی» که هدفش رشد معنویت است.

پس ما چهار نظام داریم: 1. «نظام مدیریت منابع انسانی»، 2. «نظام مدیریت رفتار سازمانی»، 3. «مدیریت فرهنگ سازمانی»، 4.«نظام مبانی مدیریت»؛ که خودش سازمانی و نظارت دارد. این چهار نظام به «نظام اداری اسلام» منتهی می شود؛ ما معتقدیم نظام سیاسی ما سالم است ولی نظام اداری ما ناسالم است و این منجر به اختلال می شود که الان شاهدیم.

 

بخش دوم

پاسخ استاد قوامی به سؤالات

نفس ایجاد سؤال به تولید علم کمک می کند ولو اینکه همه را به تفصیل پاسخ ندهیم. این سؤالات قطعاً در حافظه می ماند و در مسیر کار کمک می کند.

در فقه مدیریت یک اشتراکاتی با همه ابواب فقه دارد که همگی فقه اند. فقه العلم بالاحکام است الشرعیه عن ادلته التفصیلیه.

این فقه را در همه ابواب داریم در اینجا هم داریم. احکام ، تعدادی تکلیفی دارد و بی انتها احکام وضعی دارد. در علوم انسانی همگی احکام وضعی است. فقه فقط احکام تکلیفی نیست. احکام وضعی چه تعدادی است؟ عدد ندارد. شرایط یک مدیر، این یک حکم وضعی است. چگونه سؤال می کنیم که شرایط موجر چیست؟ شرایط عامه تکلیف چیست؟ شرایط متعاقدین چیست؟ شرطیت، عضویت اینها حکم وضعی است. چون این سازمان اعتباری است، یک سری اشخاص حقیقی می شوند حقوقی که فقه نسبت به آن حرف دارد. العلم بالاحکام، شامل احکام توصیفی و وضعی هم می شود. احکام برای تنظیم روابط یک زندگی اجتماعی است که شهید صدر ره گفته است. این ها هم حکم است.

نکته دوم دوستان نگران این سؤال هستند که ابتنای پاسخ های شرع برعرف خاص منجر به انفعال می شود. گویی ما سیره ها را فراموش کردیم! سیره معصومین(ع) پشتوانه سیر متشرعه است. اینها چه می کردند؟ از عصر جاهلیت از حضرات سؤال می کردند وآنها پاسخ می دادند، این انفعال است؟ انفعال جایی است که شمانتوانید پاسخ دهید. شما می توانید سؤال رابازسازی کنید ، مراجع مثلاً می گویند در فرض این سؤال پاسخ چنین است.

در همین مساله شطرنج، کسی پرسید ورزش است، امام گفتند جایز است. دیگری سؤال کرد، امام گفتند حرام است. آقای جناتی می گفتند ازامام صادق ع پرسیدند حکم تریاق چیست؟ امام عمداً پرسیدند تریاق چیست؟ یعنی کارشناسی کردند. امام می دانند ولی می خواهند یاد بدهند که موضوع شناسی شود.

ما خودمان جزو عقلا هستیم، هفت میلیارد انسان همه بشر هستند نیازهای ثابت دارند، ما تافته جدا بافته نیستیم؛ زمانی بهتر خواهیم بود که نسخه بهتری داشته باشیم و به آن عمل کنیم؛ سبک زندگی بهتری ارائه دهیم؛ لذا معصومین هم نگران نبودند از پرسش. هنر اسلام این است که هیچ سؤالی را بی پاسخ نمی گذارد. «یسألونک» های قرآن را سازمان دادیم، 18 مورد است که در عرصه های مختلف وجود دارد و همه را سریع جواب می دهد؛ «یسألونک عن المحیض قل هو اذی».

بله قبول دارم سؤالات باید دسته بندی شود، اولویت بندی شود. سؤال راباید توضیح داد؛ در یکی دو دهه اخیر عمده ترین ایراد از ناحیه موافقین همین است که منفعل می شویم، توضیح المسائل انفعال ندارد؛ اینکه نظرات چگونه تبدیل می شوند به نظریات؛ نظریه حالت انتزاع دارد؛ عصاره ای است که زاییده می شود، مثلا امام خمینی(ره) نظریه ولایت فقیه را از کجا آورد؟ از خلال همین فقه از طهارت تا دیات؛ گفتند چون نوع احکام اسلام در اجرا نیاز به حکومت دارد....

در اینجا نظر را به نظریه تبدیل می کند. این تسلط را امام از کجا بدست آورده است که نوع احکام اسلام نیاز به اجرا دارد؟ این تسلط امام است. ما با دکتر الوانی صحبت می کردیم می گفت فقه شما با مدیریت خیلی سازگار است چون مدیریت یک دانش کاربردی و عملیاتی است و فقه هم همین گونه است. زیربنای فقه هم کلام است و اخلاق.

از مجموعه نظرات، یک نظریه را «انتزاع» می کنیم. مثلا شما وقتی نظریه انگیزشی اسلام را میدهید، پیچیده ترین نظریه است که چگونه می شود که انسان ها انگیزش پیدا کنندکه خودجوش کار کنند؟ بشری که طماع است کاری کنیدکه خودش کار کند؟

این ده‌ها مساله فقهی دارد؛ نیازهاشی شخصی و اجتماعی داردکه باید برطرف شود. شما نظریه انگیزشی اسلام را بحث کنید که معنویت محور است ؟ آخرت محور است؟ این رابه عنوان یک نظریه جدید به دنیای اسلام ارائه دهید؛ نظریات جدید در دنیا هفت نظریه است و ما گفتیم نظریه امام صادق(ع) هم نظریه هشتم. حتماً نظریه امام صادق(ع) برتر است به شرطی که آن را درست کشف کرده باشیم. برای اینکه نظریه درست در بیاید باید نظرات خوب شناخته و شکافته شوند.

پس نه در عالم نظر ما منفعلیم که در این صورت باید فاتحه فقه را خواند، فقه مساله محور است. باید استنطاق کرد و سؤال پرسید تا معصومین(ع) به حرف بیایند. آیت الله فاضل می فرمودند ما مدیون سؤال کننده ها هستیم که معصومین(ع) پاسخ داده اند. معصوم عادتش این است که سؤال جزیی را پاسخ کلی می دهد که نسل های دیگر هم استفاده کند.

در مرحله نظریه پردازی هم از انتزاع از نظرات و منبعث از نظرات به دست می اید. شبیه نظریه ولایت فقیه که می فرمایند این مجموعه احکام به نظریه ولایت فقیه می رسند. شهید مطهری می فرماید «فان آنستم منه رشدا فادفعوا اموالهم» از این برداشت می کنند که اگر به یک سفیه نمی شود پول دارد چطور صدها میلیارد بودجه را به دست کسی بدهیم که صلاحیت ندارد؟ پس نظریه «رشد» اینجا مطرح می شود. فقهای قدیم جزیره ای فکر می کردند و نتوانستند نظام شکل دهند.

شما می گویید ملکه اجتهاد، این سلطه نیاز است؛ اگر این نباشد نمی توان کثرات را به وحدت رسانید، مثل آسمان و زمین است که یک تبخیر است و باران و این سیکل ادامه دارد، ما وقتی به نظریه رسیدیم رها نمی‌کنیم باز می‌گردیم کامل می‌کنیم، این نظریه در استنباط های ما موثر باشد؛ یکی از مشکلاتی که از آن رنج می بریم این است که وقتی در مساله الف فتوا می دهند به فکر مساله ب نیستند. اینجا که فتوا می دهند نشان نمیدهد که در بحث قضاوت چه اثری می‌گذارد.

یک سؤال درباره حجیت بود؛ دو فقیه و مجتهد می تواند دو حکم داشته باشند؛ در مقام اجرا می بایست به قانون تبدیل شود که اسمش را گذاشتیم فتاوای قانون مند. در عالم مدرسه ممکن است دو نظر متفاوت باشد؛ هیچ کسی ادعا نمی کند که قطعاً نظرش نظر اسلام است ما مصوبه نیستیم مخطئه هستیم. کل مجتهد مخطیء. نظریه ممکن است صد همسنگ داشته باشد؛ ولی یک غالب می شود که می شود پارادایم؛ قم می بایست به تهران یک نظریه ارائه دهد، الان از مجلس آقای مبلغی آمدند که به ما نظریه پرداخت بدهید.

الان بحث فقه الاداره کانون واحدی پیدا کرده است که حوزه های مختلف پژوهشی دارد؛ اگر اینگونه شود که به تعداد علوم انسانی درس خارج داشته باشیم ... ما بنیاد فقهی مدیریت اسلامی داریم، هرپایان نامه ای است هر تحقیقی است در مدیریت باید بیاید اینجا، بعد نیازهای حکومتی اینجا بیاید. در اینصورت تعارضی پیش نمی‌آید؛ بنابراین بحث حجیت، استناد و تعدد با این سیستم وحدت بخش از میان می رود.

تا به حال کاری که کردیم از کلینی تا خمینی بر پایه اصول فقه بوده است. الان به اصول فقه خاص پرداختیم؛ اصول فقه الاداره. ما یک اصول استنباط داریم ک عام است و یک اصول خاص داریم که شاید ناظر به هریک از علوم انسانی داشته باشیم، اصول، یک دانش توافقی است از خود دین برداشت نشده است.

بحث استناد به شارع، یک بحث اصولی است. آیا محصول تلاش علمی یک مجتهد قابلیت استنادبه شارع دارد یا خیر؟ این یک مساله اصولی است، برخی گفته اند بله، فحص کرده است به یأس رسیده است به حجیت می رسد، پس می‌توان بعد از فحص و یأس به شارع استناد داد؛ آقایان بعد از رساله می نویسند عمل به این رساله مکفی و معذر است.

یکی از برادرها فرمودند خود اجرا یکی از عوامل اثرگذار مقام استنباط می شود، آقای شاهرودی می گفتند امام وقتی امام شد فتاوایش عوض شد، سیره عقلا؛ ما خودمان هم جزو عقلا هستیم؛ مرحوم مظفر می گفت که شارع هم از عقلا است بل رئیسهم. هرجا متوقف می شویم حتی در علم اصول می رویم سراغ عقلا؛ خبر واحد را نه نفر درست کرد نه نباء می رویم دنبال سیره عقلا.

بله، یک مواردی ردع پیدا می کند، ولی ردع ها بیشتر است یا تأیید؟ امام راحل و شهید صدر(ره) به یک قانون جدیدی رسیده اند که می‌گویند اگر شارع یک تأیید واضحی ندارند، ارتکاز راتأیید کرده‌اند؛ اگر در نقطه آغاز یک سیره ، در عصر معصوم ردعی واقع نشده شارع موافق بوده است؛ مخصوصاً ایندو بزرگوار که فقیه حکومتی اند. سرمایه عقلا را از ترس اینکه تکرار حرف های آنهااست اینگونه نیست.

کتاب ما مدیریت از منظرکتاب وسنت که 10 سال کار کردیم، همه نظامات پیامبراکرم(ص) از ایران و روم و... است؛ مثلا می‌گفتند بایگانی یا دیوان نداریم بروید از ایران و روم بگیرید نمی گفتند آنها مجوسی‌اند.

اینکه معصوم بگوید این سؤال تو غلط است، نداریم، بله می توان تشقیق شقوق کند. دهریون می آمدند از حضرت سؤال می کردند، قصه یحیی بن اکثم را شنیده اید سؤال کرد که کسی در احرام صید کرد، حضرت پرسید زن بود یا مرد و... شقوق مختلف را پرسید؛ فرهنگ افتا و استفتا چگونه است؟ الان استفتائات بین المللی شده است.

فرض اولیه ما این است که هرکسی می خواهد وارد هر رشته ای شود باید فوق دکتری آن را داشته باشد. تا تسلط به آن دانش نداشته باشد نمی تواند فقیه آن رشته به حساب آید. فقها می بایست دانشمند آن رشته باشند و این امکانش هست. اگر بگوییم این علم است ما وارد نشویم همان قصه سیاست است که می گفتند سیاست را بسپارید به ما و فقه وارد نشود. سیاست هم یک علم است. فقه خودش مجموعه ای از علوم است: جهاد، معاملات، اقتصاد و...  پس نگوییم چون یک علم خاصی است رها کنیم. اگر رها کردیم دانشگاه ها جایگزین می شوند؛ ما به یک قانونی رسیدیم: سازمان های مقلد. گفتیم تقلید از حالت فردی خارج شده است. ادارات از مرجع تقلید، تقلید می کند. البته مرجعی که اعلم باشد.

از دوستان تشکر می کنم. این سؤالات در بهبود مستمر این علم کمک می کند؛ والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۴ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۲۷:۱۱
طلوع افتاب
۰۶:۰۴:۴۳
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۲
غروب آفتاب
۲۰:۰۱:۱۶
اذان مغرب
۲۰:۱۹:۵۲